سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای آب
طمعکار در بند خوارى گرفتار است . [نهج البلاغه]

نویسنده: خدیجه اسدی  سه شنبه 86/12/21  ساعت 11:53 صبح

روشن شب

روشن است آتش درون شب
وز پس دودش
طرحی از ویرانه های دور
 گر به گوش اید صدایی خشک
استخوان مرده می لغزد درون گور
 دیرگاهی ماند اجاقم سرد
 و چراغم بی نصیب از نور
خواب درمان را به راهی برد
بی صدا آمد کسی از در
در سیاهی آتشی افروخت
بی خبر اما
که نگاهی درتماشا سوخت
گرچه می دانم که چشمی راه دارد به افسون شب
لیک می بینم ز روزن های خوابی خوش
آتشی روشن درون شب

 




لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
یه شعر خوشکل از حافظ
ادامه
[عناوین آرشیوشده]


 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت

پیوندهای روزانه
شعرهای سهراب سپهری [133]
[آرشیو(1)]



اوقات شرعی


تعداد کل بازدید
9641
تعداد بازدید امروز
4
تعداد بازدید دیروز
23

درباره خودم
صدای پای آب لوگوی خودم
صدای پای آب








آرشیو
مرگ رنگ
جک و لطیفه


اشتراک